دل نوشته هاي من
اگر من يك كبوتر بودم ،هر جا كه دوست داشتم پر مي كشيدم افق تا افق مي رفتم و از طبيعت زيبا لذت مي بردم. گاه به سوي حرم اما رضا(ع) مي رفتم و با كبوتران حرم هم آوا مي شدم، روي سجاده ي زائراني كه با دلي شكسته و چشماني گريان دعا مي خوانند،مي نشستم و با آنان زمزمه ي يا رضا يا رضا سر مي دادم.به مدينه پر مي كشيدم و در آن قبرستان بي نام و نشان بقيع با كبوتران مي نشستم و ناله سر مي دادم بر مظلوميت ائمه ي اطهار. مشتاقانه به كربلا مي رفتم و كنار تربت پاك سيدالشهدا مي نشستم ،كنار خاكي كه با خون72تن از بهترين يارانش رنگين شده،مي گريستم ،اشك مي ريختم براي كسي كه پيامبر بر سر او بوسه مي زد،كنار قبري كه عزيز دردانه ي فاطمه در زير خروارها خاك دفن شده،و در آن هنگام براي تمام مشتاقاني كه هر روز آرزوي آمدن به اين خاك پاك را دارند دعا مي كردم. اگر كبوتري سبكبال بودم آن قدر پرواز مي كردم تا زيباترين بوستان ها و زيباترين گل ها را بيابم و در سايه سار آنها بنشينم و براي آنها از خاطرات سفر بگويم،پرواز مي كردم تا به بهترين جاها برسم،در كنار بهترين ها بيارامم و در كنار بهترين ها بگريم و در كنار بهترين ها دعا نماييم تا بهترين ها شفاعت كننده ي من در نزد خدا باشند.به آنها مي گفتم كاش شما نيز دو بال براي پرواز داشتيد تا به خوبترين جاها پر بكشيد و عظمت خالق هستي را درك كنيد. در آسمان آبي بي كران به پرواز در مي آمدم آن گاه كه خدا را با تمام جلال و عظمتش مي يافتم به خاطر تمام زيبايي هايي كه بر صفحه ي اين عالم هستي به كا ر برده او را مي ستودم و بيش از هر زمان شكر نعماتش را به جاي مي آوردم... نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
<-BlogDescription->
|
||||||
|